میچکد شبنم احساس قشنگ از قلمم
دل من میگوید
میشود در دل تلخی،عسل ناب چشید
میشود زیبا دید
میشود زیبا خواند
میشود زیبا گفت
شرط آن است که زیبایی را
بنشانیم پس پنجرهی دیدهی خویش
گره از گیسوی شب باز کنیم
وببینیم سِپیدی سَحر
بگشاییم در و پنجره را
و به هر رهگذری
کز سر کوچهی ما میگذرد
بفرستیم به لبخند درود
و بگوییم درود و درود
برای مشاهده ی تمام آثار به صفحه ی اینستاگرام مراجعه بفرمایید
برای عضویت و مشاهده آثار پیج لطفا روی
عبارت: "تنها صفحه ی من در اینستاگرام" در کادر بالای سایت کلیک کنید
هوشنگ ابتهاج
چرا پنهان کنم؟ عشق است و پیداست
درین آشفته اندوه نگاهم
تو را می خواهم ای چشم فسون بار
که می سوزی نهان از دیرگاهم
چه می خواهی ازین خاموشی سرد؟
زبان بگشا که می لرزد امیدم
نگاه بی قرارم بر لب توست
که می بخشی به شادی ها نویدم
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز
به جان آمد دل از ناز نگاهت
فرو ریز این سکوت آشناسوز